ای کاش خواب بودم
از خواب بیدار می شدم
می دیدم آیینه هستم
و تمام آنچه بر من رفت روزگار هزار آدمی است که خود را چندی در من نگاه کرده اند
و من انقدر محو تماشای آنها شده بودم
که فراموش کرده بودم تنها یک آیینه هستم
1 comment:
Anonymous
said...
و من درآیینه تو زیبایی را میبینم که صد سال عمر با عزت در انتظار اوست و هر آنجه را که بر او گذشته فراموش خواهد کرد و این تجربیات آیینه دل نازنینش را آنقدر قوی کرده که حتی سنگ هم تمیتواند او را بشکند یا حتی خراشی کوچک بر پیکر زیبای وجودش بیاندازد.دختر زیبای من آن قدر قوی است که از آیینه به حقیقت و از حقیقت به آیینه بدل شده.آن چنان پاک و زلال که میتوانم خودم را در آن ببینم.دوستت دارم.رینا
1 comment:
و من درآیینه تو زیبایی را میبینم که صد سال عمر با عزت در انتظار اوست و هر آنجه را که بر او گذشته فراموش خواهد کرد و این تجربیات آیینه دل نازنینش را آنقدر قوی کرده که حتی سنگ هم تمیتواند او را بشکند یا حتی خراشی کوچک بر پیکر زیبای وجودش بیاندازد.دختر زیبای من آن قدر قوی است که از آیینه به حقیقت و از حقیقت به آیینه بدل شده.آن چنان پاک و زلال که میتوانم خودم را در آن ببینم.دوستت دارم.رینا
Post a Comment