تحمل کردم
همه چیزو تحمل کردم
کار سطح پایین
و به خودم گفتم داری خود سازی می کنی
تحمل کردم
هر چی رو که شنیدم تحمل کردم
هیچ نگفتم و تحمل کردم
امروز برگه ارزشیابی سه ماه رو داد دستم
دیگه تحمل نکردم
بهش گفتم من خوبم
من بهتر از اینم که تو فکر می کنی
باز زبون بازی کرد
با اون قیافه موزمارش با کلمه ها بازی کرد
بهش گفتم من به واژهای قشنگت کاری ندارم
به این عددها نگاه می کنم که ساده و صادق اند
که تو داری به من می گی من خوب نیستم
که می خواهی من امضا کنم که خوب نیستم
گقتم که مایل نیستم برای کسی کار کنم که قدرم رو نمی دونه
حالا کمی کمتر از خودم بدم می یاد
کاش همه مثه عددها ساده و صادق بودند
No comments:
Post a Comment