Friday, June 22, 2012

کوچه

یک بعد از ظهر آدینه در هوای گرم و کمی دم کرده، در اتاقی کوچک و سرفه های خفه در گلو
نشسته ام به آدمهایی که در این رهگذار زندگی از کوجه خلوت من گذر می کنند می اندیشم
نمی دانم درختی در این کوچه بوده ام یا پنجره ای
شاید پنجره ای بر روی یک دیوار کاهگلی
رهگذرهای می آیند و می روند
گاهی اندکی می مانند 
ولی 
هر که باشند رهگذرند و می گذرند
می آیند گاهی قلبی تیر خورده بر روی دیوار می کشند 
گاهی تکیه می دهند و سیگاری دود می کنند
گاهی می نشینند در عصرهای گرم تابستان که بوی کاهگل خیس خورده کوچه را پر کرده !ب
تنم از خمیازه دیوار پر از ترک شده و هنوز به رهگذرها خیره می شوم
شاید امروز آشنایی از این کوچه گذر کند
شاید

Tuesday, June 19, 2012

تو

تو من را دوست داری و من زیبا می شوم
تو به من نگاه می کنی من و من جوان می شوم
دوستم داشته باش اما عاشقم نباش

Monday, June 4, 2012

دورتر

شاید خیلی نمی شناسمت
ولی می شناسمت
شاید ندیدمت
ولی دیدمت
تو عکسات
مهربونی با چشمای درشت و نمی دونم چرا فکر می کنم یه غمی تو چشمات قل می خوره
اینجا نبودی
ولی گفتی داری می ری دورتر
دلم گرفت
نمی دونم چرا دلم می خواست بیای اینجا بمونی
شاید تو دلم یواشکی بدون اینکه خودت بدونی جای یه خواهری رو برام گرفتی که اینجا ندارم
کاش می یومدی اینوری ها
ولی آخه کی این دنیا به دل من چرخیده که این بار دوم باشه؟