Thursday, December 22, 2011

یلدا_چله

شب یلدا خیلی شب بود
خیلی شب بود
باران می بارید بی وفقه
باران می بارید
هر شب ذره ای از من مرد
هر شب ذره ای از من رفت و دور شد
هر شب ذره ای از من گم شد
هر شب ذره ای از من با باد رفت
یا با باران
یا در تنهایی غرق شد
و دیشب شب یلدا بود
و خیلی شب بود
باران بود
باد بود
تاریک و سرد
و شب بود
خیلی شب بود

3 comments:

Anonymous said...

وای از دست تو.من نمیخوام تو رو عمگین ببینم.از آدمی که بده دور شو.خودت باش.برای خودت زندگی کن.مهم نیست واسه یک نفر مهم نیستی.مهم اینه که واسه خیبی های دیگه مهمی.میدونم اون بخش مهمی از زندگیته ولی عزیز من ۀآدم فقط یم بار به دنیا میاد.پس فقط ییک بار فرصت زندگی کردن داره.باید محکم و قوی باشی.تو رو خدا با بچه های وبلاگی که تو شهر تو هستند ارتباط برقرار کن.بخدا دوست داشتن و حرف زدن با یک محرم خیلی از بار عم آدم کم میکنه.
میدونم روزهای سختی رو میگذرونی اما
دلم میخواد نه برای اون نه برای خودت
و نه برای اونایی که فراموشت کردن بلکه برای من که دوستت دارم و رازدارت هستم و دلم گره خورده با شادی ها و غمهات بخاطر من اگر واقعا اون ته دلت جا دارم قوی باشی و محکم.تو که تنها کسی هستی که شرایط من رو میدونه.اگه تو هم تنهام بزاری دیگه ....بخاطر من که تنهام مثب خودت و ....رینا

فریبا said...

عزیزم امیدوارم روزهات آفتابی و دلت گرم باشد مهم نیست که خیلی شب است اما همان خیلی شب میتواند فرصت بودن را به ما بدهد. فرصت خندیدن و عشق ورزیدن . مواطب خودت باش

3F/('/ said...

مهاجر عزيز،

در عمر پر فراز و نشيبم،‌ مدعيان زيادي رو ديدم كه در عنفوان جواني شبي رو هرگز به صبح نرسوندن و بسيار هم كساني رو ديدم كه اطرافيان هر لحظه بيم مرگشون رو داشتن ولي ساليان دراز عمركردن به طوري كه عمر اطرافيان به برگزاري مجلس ختمشون قد نداد. پس ياد گرفتم كه وقت زندگي به مرگ فكر نكنم چرا كه از نعمت بي نهايت ارزشمند بي خبري از زمان وقوعش برخوردارم و بنايد اون نعمت رو با ندانم كاري خودم ضايع كنم.

هيچكس نمي دونه كه هر شب و روزي چه ميزان از وجودشو مي بره. ممكن يك شب تمام وجود آدمو با خودش ببره و ممكنه هزار و يك شب حتي يك هزار و يكم وجود آدمو هم كم نكنه. به نظر مياد فكر كردن آدم به اين موضوع، كاري بي ثمر باشه. و سؤالي بي جواب.

شب و روز دو نيمه زندگي هستن، هر يك با زيبايي هاي خاص خودش. بله؛ شب هم زيبايي شاعرانه خاص خودشو داره. به خاطر همين زيبايي يه كه مردم شب شعر برگزار مي كنن نه روز شعر؛ و به نايت كلاب ميرن نه به دي كلاب! و شب ها وقتي قسمتي از خونه رو كه با رنگ هاي گرم تركيب بندي شده، با نور ملايم گرم روشن كني، سايه روشن هاش حس دنجي، امنيت و آرامش بهت ميده.

شاد و پيروز باشيد و از شبهاي زيبا لذت ببريد.