Sunday, November 27, 2011

بلاک

بلاکش کردم
همکار بودیم
پرسید چقدر می گیرم به یه آشنایی دف یاد بدم
گفتم هیچی
گفت فقط یه آشنای دوره
گفتم هیچی
می گفتن دوست دخترشه
برا من چه فرقی می کرد
اومد بعد ناپدید شد
چند سال گذشت گفت یه کسی می خواد یه چیزی یاد بگیره شاید اون ور آب به دردش بخوره
گفت برا دوست دخترش
می گفتن زنشه
برا من چه فرق می کرد
با هم نمایشگاه هم زدیم
خونه من شده بود کارگاه
دم رفتن من
نصف کارها رو فرستاد
ولی هرچی از ابزار و پوستر و چیزهای به درد به خور رو نگه داشت واسه خودش

حالا از اون سر دنیا باز پیغام می ده
دیگه هیچی فرق نمی کنه
پاسخی نمی دم
حالا هی ویروس می فرسته
بلاکش کردم
دیگه حوصله شو ندارم
بلاکش کردم

Thursday, November 17, 2011

زمستان است

این دل سرد آسمون، آیینه دل منه
این سوز هوا، آه در گلو خفه شده منه
هنوز نمی دونم کی ترس منو درسته قورت داد؟
کاش یک کمی جسارت پیدا کنم
یه قطره
یه چکه