Wednesday, December 7, 2011

مچاله

فکر می کنی بعد از اینکه کارت رو ول می کنی مثل تراکتور دنبال کار جدید می گردی
اما خبر نداری که این تن خسته نمی ذاره
تو خودم مچاله شدم
درد و خستگی و بیماری که نمی دونم کجا کمین کرده بود ریخته به این تن خسته
به دستای دردناکم
به پاهای خسته و چسب آلودم
به رنگ پریدم
نگاه می کنم
و می دونم باید کمی صبر کنم تا موتور تراکتور روشن بشه

2 comments:

Anonymous said...

خانومی.کجایی؟اگه تو ناامید بشی من هم کم میارم.میدونم که میدونی خیلی بهم شبیه هستیم.گاهی از این همه شباهت تعجب میکنم!اما دبم میخواد محکم باشی.من نمیتونم واست پست خصوصی بزارم اما تو بیا و یک ایمیل به من بده.منتظرم.رینا

مژده said...

اين دفعه كه روشنش مي كني فقط براي خودت روشنش كن فقط براي دل خودت...