Tuesday, March 23, 2010

نیست

کاش کسی بود یه سیگار با هم دود می کردیم

Friday, March 12, 2010

آنکه می گوید دوستت می دارم
خنیاگرغمگینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من
عشق را کاش زبان سخن بود
آنکه می گوید دوستت می دارم
دل اندوهگین شبی ست
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار سناره ی گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش
زبان سخن بود

Thursday, March 11, 2010

نو روز یا روز نو

پیشترها نوروز عید بود و با صدای کفش های پاشنه تخم مرغی می یومد
کفشای ورنی آبی که ته پاشنه ش فلزی بود و روی کاشی های راهرو تق تق صدا می کرد
کفشایی که هیچ وقت نمی تونستی تو مدرسه بپوشیشون
عید با صدای نفس زدن گندما از کاسه پشت بخاری می یومد
...
داره نوروز می یاد اما پا برهنه
دیگه صدای پاشو نمی شنوم
دیگه گندما نفس نفس نمی زنن
...