Sunday, October 10, 2010

چاه

تلفن که جواب می دادی می رفتی توی کوچه یا حمام
وقتی کنار هم بودی زودی سرو ته تلفن ها تو هم می آوردی
انقدر که عادتم شد وقتی موبایلت زنگ می زنه دور شم
و از هم دور شدیم
اصلن نزدیک بودیم؟
هیچ وقت آدرس و تلفن محل کارت رو ندادی
یک شماره تو دفتر تلفن نوشته بودی که مال هیچ کجا بود
فکر می کردم اگر نبینم حرمت خودم رو حفظ کردم
می گفتی می ری اون دور دورا سر کار
تا اینکه یک بار کیلومتر شمار ماشینت رو چک کردم
انگار اون دور دورا تنها سه کیلومتر دور تر بود
ولی فاصله مون به اندازه دور دورا داشت می شد
دلخوشی م این بود که می ریم
دوباره از اول شروع می کنیم
نمی دونستم تنها یک بار می شه از اول شروع کرد و بعد از اون فقط تموم کردنه
مثه یه احمق تمام عیار بهت اعتماد داشتم
تا اینکه از حسابم پول برداشتی
وقتی فهمیدم گفتی خودم به حسابت واریز کردم
و بعد گفتی که گفتم خودت به حسابت واریز کنی
آخر سر هم گفتی یادت رفته بود بگی
چقدر سخته تو منو فقط یه احمق می بینی
اومدیم این ور آب
باز نارو زدی
من تو اشکام غرق شدم
گفتم برگردی
بری
شاید ته دلم فکر می کردم به خودت می آیی
شاید فکر کردم یادت بیاد یه زمانی اون دور دورا دوستم داشتی
ولی الان فقط دنبال سوغاتی خریدنی

No comments: