Tuesday, January 24, 2012

بو

بچه که بودم مامانم می گفت به بوها حساس هستم
تو باغچه که گلها را بو می کردم تا ساعت ها عطسه عطسه و باز هم عطسه
اگر کسی عطری زده بود که کمی بوی شیرین داشت سردرد سردرد و باز هم سر درد
...
خیلی دورم ولی بو می آید
بوی جنگ
بوی قحطی
بوی خون کف خیابان
بوی جنگ
دورم ولی ... ت

2 comments:

Anonymous said...

ای کاش همه بوها و عطرها بوی شادی و خوشبختی باشه.ای کاش وقتی از کنار آدمها رد میشی فقط از اونها بوی سلامتی و آرامش رو حس کنی.ای کاش همه آدمها با هم دوست بودند و هم دیگه رو دوست داشتند اون موقع دنیای که ما توی اون زندگی میکنیم دنیای بهتری بود.دلم آرامش میخواد و آرامش...رینا

سندباد said...

سلام مهاجر عزيز،
انصافا شامه تيزي داريد. من نمي دونم شامه خودم تا چه حد قوي يه لي مي دونم كه دارم يه بوهايي رو حس مي كنم كه كمتر كسي حس مي كنه. اميدوارم فقط خطاي شامه باشه چون دارم بوي متلاشي شدن ايران رو حس مي كنم.
شاد و پيروز باشيد.