Thursday, January 19, 2012

نامه شاهین نجفی به گلشیفته فراهانی

به گلی که شیفته کرد ما را... تو نه دیگر آن دختر "میم مثل مادری" و نه زنی در "سنتوری".حالا حتی بازیگری جوان و مستعد و دلکنده از سینمای بیمار ایران و در سودای هالیوود هم نیستی .دیگر همه چیز تمام شد.دیگر مهم نیست که بگویند فقط برای حجاب و کار و پول و هرچه و چه و چه به بیرون زده باشی.از امروز تو یک خط شکنی.چه بخواهی چه نخواهی.نمی توانم فرض کنم که نادانسته سنگی را در آبی ها ی خالی و خیالی اذهان فسیلی انداخته باشی.یا شاید نمی دانستی و می دیدی و چه بهتر.دیگر هیچ چیز مهم نیست.تو بر روی "نباید "ها و"باید"هایی که قرن ها بر ما تحمیل شده است خط کشیدی. خوش آمدی قربانی.چرا شادی ام را پنهان کنم، وقتی روزهایی را می بینم که پرچم دار و خط شکن های سرزمین ام زنانی چون تواند ،که رگ های متورم غیرت و حجب و حیا و شرم را از درد و حسرت و ترس می ترکانند و با نگاهی کودکانه ،لخت ...برهنه در برابر چشمان از حدقه درآمده ی تاریخی کثیف می ایستند و نعره می شکند که هی ...های مرا ببین . من همانم که تو مرا به زنجیر کشیدی. در مقام خواهر و مادر و زن و با چماق عفت و عصمت و هر مفهوم بدبو و بدوی دیگر.من اینم . برهنه مرا ببین و در خلوت خویش به تدلیست ببغض، که در هزارتوی مفاهیمی فسیلی، به لجن کشیده شده ای و نمی دانی.آی خط شکن . من در برابرت سر تعظیم فرود می آورم و شرمنده ام و از هم اکنون ، تمام وجودم اشک و ترس است از دشنام هایی که نثارت می شود. آی دختر وحشی و معصوم-نگاهِ شرقیِ غمگین. تو را به برهنگی آسمانی ات سوگند که آنچه کردی ،کرد دیگرانی را که تو را محصور و مهجور می خواستند. تنها بدان که تنها نیستی . شاهین نجفی 18 ژانویه

3 comments:

goli said...

عزيزم خيلي زيبا بود من به شخصه تحسينش ميكنم

Anonymous said...

متاسفم عزیزم.ولی من نه با شاهین و نه با شاهین ها هم عقیده نیستم.این روزها روزهای بردگیب و اسارت زن ایرانی نیست.این روزها زنها هزار بار از مردان دریده ترند.من ایرانیم.تو هرچه میخواهی مرا بخوان اما نه او را میپسندم نه هوادارنش را.زن و مرد در هر گوشه جهان و زیر هر اسمانی که باشند باید حریم ها را حفظ کنند و گرنه......رینا

سندباد said...

زيبا نوشته و حقايقي رو كه مشكل به كمند كلمات گرفتار ميشن اديبانه بيان كرده.