Wednesday, November 17, 2010

یادم می یاد

یه کوچه یادم می یاد
یه عالمه دود و سرفه
یه عالمه جیغ و چشمای سرخ
صدای شلیک می یاد
می ترسم
همه می دوند
پاهام چسبیده به زمین
سرم رو بر می گردونم
یه جوونی واستاده
دستشو گذاشته رو گردنش
چشماش یه جوریه
نگام می افته به گونه اش
انگار با یه مداد کلفت سوراخش کردن
نگاه می کنم
گلوله خورده

این همه صدا از من بود که داد می زد گلوله خورده

دستش رو از روی گردنش بر می داره
خون فواره می زنه
من فریاد می زنم
خون فواره می زنه
ماشین بسیج می یاد
من جوون رو گرفتم
داد می زنم
         نذارین ببرنش
می کشنش
کسی به کمک نمی یاد
داد می زنم

این صدای منه؟

زورم به اون همه بسیجی که می کشن تو ماشین نمی رسه
در ماشین و می چشبم
اسمت چیه
اسمتو بگو
دهنش باز و بسته می شه ولی صدایی بیرون نمی یاد
تمام تنم شده صدا
نذارین ببرنش
می کشنش
یه مردی که پشت سرمه می گه این دوم نمی یاره ببرنش بهتره
و من فریاد می کشم
نذارین ببرنش
اسمت چیه
لباش تکون می خوره
ولی صدایی بیرون نمی یاد
ماشین گاز می ده و با در باز دور می شه

No comments: