به صدای باز شدن در سر بر می گردونم
دوبار باید نگاه کنم
انگار همین الان از خانقاه اومده
موهای بلند
سبیل درویشی
و لباس ساده
منتظر بودم یه هو بکشه یا بگه یا حق
...
یونانیه
ولی ته چشماش هم درویشه
...
فرداش که می بینمش سرش رو می ذاره رو کانتر و اشک می ریزه
اگه خودم نبودم دست می انداختم دور شونه اش که می گذره
...
می گه ببخش که گریه کردم
بهش می گم عیب نداره
می گه حالا چی فکر می کنی
می گم فکر می کنم یه جایی یه دلی داری که گرفته
...
دست دراز می کنه دست بدیم
دست می دیم
خیلی محکم و درویش وار
No comments:
Post a Comment