Sunday, August 8, 2010

نامزدی

زنگ زدی که نامزدیته
بهانه آوردم
گفتی که ازتون عکس می گیرم بیرون از خونه
گفتم آره
گفتی می دونی بهونه می یارم که نیام
گفتم نه ولی بهانه بود
دلم می خواست بیام
ولی به جز خودت دلم نمی خواد کسی رو ببینم
دلم می خواست شادیتو ببینم
ولی نمی شه
دو هفته دیگه هم می ری
شاید دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینیم
یه ماه دیگه هم می رم
شاید دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینیم
دلم می گیره
شاید هیچوقت

Thursday, August 5, 2010

یک پله

ویزاها را گرفتم اما تنها خودم می دانم
دلخوری ها و تنهایی ها پیش رویم ایستاده و نمی گذارد شاد باشم
و می ترسم
ترس
و این ترس میرندد روح و تن را

Monday, August 2, 2010

انتظار

از ویزا ها خبری نیست
و از اینکه در سایت نوشته در مورد شما تصمیمی گرفته شده ولی معلوم نیست چه تصمیمی آدم سر در گم تر می شود
خیلی ها به خوشی رفتند آن ور آب ولی تنوانستند کنار هم بمانند
ما که از همین جا خوشی را شوت کردیم، می خواهیم چه کار کنیم؟
بردن این دختر هم دارد هی سختر می شود
تف به این مملکت که این همه فشار نامتناهی به آدم وارد می کند

Wednesday, July 28, 2010

یک قدم دیگر

هر شب با کمی دلهره سایت را چک می کنی
پس از پنج سال انتظار دیدن این مرحله ها که پشت سر هم و تند تند می آیند سخت و هراس انگیز است
دیشب فهمیدی کار یک سره شده
اما هنوز هم نمی گویند که آری یا خیر

Saturday, July 10, 2010

سر در گمی

وقتی برای قاچ کردن خربزه سه بار می ری دم جا ظرفی و هر سه بار قاشق بر می داری معلوم می شه چقدر حواست جمعه

Wednesday, July 7, 2010

فروش

صدو پنجاه جلد کتاب و سی تا مجله را فروختم ده هزار تومان

Sunday, July 4, 2010

انتظار

سرانجام یک خانه مبله برای دو ماه گرفتیم
کتاب ها را دسته بندی کردیم
صدوپنجاه کتاب برای فروش
یک دسته بزرگ برای اینوری ها
یک دسته برای اونوری ها
یک دسته برای انبار
یک دسته...
فردا باید باز هم جمع و جور کنم
امیدوارم ویزا زودتر بیاد
گرفتن و پیدا کردم مانی درفت به اندازه کافی دردسر بود
پیدا کردن خانه که بدتر
حالا گرفتن پول از این صاحبخانه قوز بالای قوزه

Saturday, June 26, 2010

پاسپورت ریکویست شدیم
اولش انقدر هیجان زده بودم که نمی تونستم متن ایمیل را بخوانم
رفتم پرینت گرفتم تا سر فرصت
....
حالا گرفتن مانی اوردر شده دردسر
یکی پیدا شده
امیدوارم سرمان را کلاه نگذارد این دم آخر
....
باید یک خانه پیدا کنم برای دو ماه
.....
بلیت هم رزرو کنم برای دو ماه دیگر
....
وسایل را هم....
دست تنها سخت است